از در اداره که بیرون اومدم، یکی از دوستان دوره دبیرستان و دانشگاهم زنگ زد که بیا همدیگر رو ببینیم. خلاصه سر تخت طاووس قرار گذاشتیم. از شما چه پنهون می خواستم زود برم خونه چون در فکر یه پست جدید (بعد از سالها!) بودم ولی قسمت این شد که می بینید.
خلاصه سر تخت طاووس قرار گذاشتیم و این دوست ما هی اصرار می کرد بیا بریم یه جا بشینیم حرف بزنیم. هر چی می گفتم همین جا توی خیابون خوبه(!) ، زیر باز نمی رفت! این دوست ما خیلی مقرراتیه. ما از همون اول بهش می گفتیم کسلر (همون افسر آلمانی در سریال ارتش سری که در کشاکش صحنه جنگ هم اتوی لباسش از بین نمی رفت.) درد سرتون ندم. از سر تخت طاووس تا خیابون فاطمی اومدیم، خبری از کافی شاپ نبود که نبود. منم دیگه کم کم داشت کمرم می گرفت. تا اینکه چشمهای تیز بین این دوست آلمانی ام (!) این تابلو رو دید:
چند پله رفتیم بالا و با یه کافی شاپ دنج و خنک روبرو شدیم. به غیر از ما فقط یه میز دیگه اشغال بود. یه دختر و پسر کم سن و روشنفکر نما که با همه نپختگی شون از جو میزشون خوشم اومد. خیلی راحت بودند. خلاصه اینکه اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد، میزهای اونجا بود. روی میزها شیشه بود و زیر شیشه ها یه عالمه کاغذ؛ اعم از نقاشی بچه ها یا یادگاری که افرادی که اومده بودند از خودشون جا گذاشته بودند:
یه کتابخونه خوشگل هم داشت که وجودش، واقعا آدم رو یاد خونه می انداخت:
در مجموع جای تر و تمیز و دنجی بود و اون آقاهه هم خیلی مودب و تمیز بود. آها، در مورد منوش هم باید بگم این شکلی بود:
من دیگه از قیمتها و لیستش عکس نگرفتم. مثل بقیه کافه ها بود. از یه کارشون خوشم اومد. در کنار در ورودی یه میز گذاشته بودند که روش یه دفتر بود. البته ما وقتی که وارد شدیم، متوجه نشدیم. هر کدوم از مشتری ها اگه دلشون می خواست می تونستند توی این دفتر بزرگ، یادگاری بنویسند. به نظرم ایده جالبی بود. آقایی که مسوول اینجا بود می گفت خیلی از مشتری ها وقتی میان اینجا، سراغ دست نوشته های قبلی شون می گردند و خاطرات گذشته رو یادآوری می کنند.
خلاصه اینکه ما هم جای همه تون رو خالی کردیم و از طرف همه تون یه امضا انداختیم توی این دفتر:
یه بالکن با صفا هم داشت که توش صندلی چیده بودند ولی به خاطر گرمای هوا، ما ترجیح دادیم نریم اونجا.
اولش که وارد شدیم، اون میزی که اشغال شده بود، داشتند سیگار می کشیدند. منم چون دود سیگار خیلی اذیتم می کنه، ترجیح دادم اون طرف بشینم. ولی مثل اینکه دوستهامون از نگاهم خوندند که سیگار نمی کشیم، در نتیجه با مهربانی زیاد بلند شدند و اومدند میز بغلی ما و حالا که یکی دیگه از دوستهاشون هم بهشون پیوسته بود، سه تایی چه دودی می کردند. لامذهبها نمی دونم چی می کشیدند که تا ته حلق ما می سوخت. ولی به حال حلق خودشون! به نظر من این دادن آزادی به مشتری نیست که اجازه بدیم سیگار بکشه. چون با این کار، آرامش دیگران رو سلب می کنیم.
خلاصه که در مجموع جای دنج و خوبی بود و پیشنهاد می شه لااقل یه بار تشریف ببرید.
آدرس: خیابون فاطمی. از میدون فاطمی که به طرف کارگر می روید، شاید دویست قدم مانده به کارگر، سمت راست. البته اینجا دیگه خیابون دو طرفه می شه.
میشه لطفا چندتا کافی شاپ معرفی کنین که بشه سیگار کشید محدوده فاطمی
خیلی ممنون از اشتراک این تجربه خوبتون توی کافه خونه.
منم مثل شما و خیلی از افراد که سیگاری نیستن نمی تونم کافه هایی که افراد توش سیگار میکشن رو تحمل کنم .البته خیلی از کافه ها اجازه سیگار کشیدن نمیدن و یا اینکه جای خاصی دارن برای افراد سیگاری.
ما یک شبکه اجتماعی راه انداختیم که برای اشتراک تجربه درمورد کافه هاست. اعضا می تونن تجربه هاشون رو با بقیه به اشتراک بذارن و از توصیه دیگران هم استفاده کنن.
تعداد زیادی کافه توی تهران هست که همشون رو روی نقشه می تونین ببینین! علاوه بر اینها اگه کافه ای میشناسین که معرفی نشده با اسم و آدرسش می تونین مغرفیش کنین و تمام اینها امتیاز هم داره !
ازتون دعوت می کنیم به جمع ما توی نیتا بپیوندین.
http://www.nitaa.ir
be nazare man ziyad khass va jaleb nabud in jur kara dige kheili ziyad shodan donbale idea haaye jadid tari bashin behtare…!!
“این روزها همه به کافه سپیده می روند، شما چطور؟”
توصیه می کنم دوستانی که دنبال تجربه محیط های جدید…از جمله کافی شاپ- هستند، به کافی شاپ سپیده واقع در خیابان ولیعصر-بالاتر از میدان ولیعصر- نرسیده به خیابان فاطمی- نبش کوچه کامران- طبقه زیر همکف سری بزنید…پشیمون نشده و مشتری ثاااااابت هم خواهید شد…ضمنا خوشبختانه یا متاسفانه، در این کافه سیگار کشیدن ممنوعه!
به عنوان کافه وومن کافه سپیده هرروز ساعت۱۶ تا ۲۰ منتظرتون هستم:)
توی بیشتر کافه ها سیگار کشیدن ممنوعه.ناراحتی برو اونجا ها. این کافه ها رو بزار برای ما که سیگار میکشیم
ممنون از سایت باحالت
آدرس : خیابان فاطمی ، روبرو سازمان آب ، بین خ پروین اعتصامی و خ رهی معیری ، طبقه دوم آژانس مسافرتی نیکیاری
ممنون از آدرس.
لینک صفحه تون توی فیس بوک رو اینجا تکرار میکنم که دوستان ببینن:
http://www.facebook.com/pages/Tehran/Cafe-Khoonegi/174472045901
بله الهام خانوم خونسرد عزیز! درسته؛ اما موضوع اینه که دور هم جمع شدن دوستانه، ساز زدن، مشروب خوردن، بازی، مشاعره و هر غلط اضافی دیگر ما آزاری به دیگران و اطرافیان نمی رساند و آن ها مجبور نیستند خواه ناخواه آن را تحمل کنند! حتی آتش زدن خانه یا خراب کردن آن با بولدوزر یا منفجر کردن آن و یا حتی ترکاندن بمب اتم در نزدیکی افراد (که ممکن است اندکی باعث سوختگی، ترکیدگی، پودر شدن و یا احتمالاً محو کامل آنان شود) بسیار لذت بخش بخش و پذیرفتنی تر از یک لحظه استنشاق اجباری دود نفرت انگیز سیگار است دوست عزیز …
سلام سورملینا جان من دیروز با دوستام رفتم این آدرسی که دادی ولی پیدا نکردیم این کافه رو ، میشه یه آدرس دقیق بدی
اخ جون من و نگار دائم دنبال کافی شاپهای خوبیم یه دونه هم دم پارک دانشجو پیدا کردیم به نام کافه گرامافون حالا این یکی خوشمزه بود چیزایی که خوردین چون مال گرامافون خیلی خوشمزه است اگه سختت نیست جوابمو تو وبلاگم بده برام پیدا کردن جواب تو کامنتها سخته!
تو دیدنیها هم این اتفاق واسه ما افتاد.احتمالن اون خانومه هم جای دیگه نمیتونسته سیگار روشن کنه.
الهام عزیز
متاسفانه دود آزار دهنده سیگار سیگاری ها در تمام حوزه های زندگی ما (اعم از آزار دهنده و ندهنده )وارد میشه
ممنون از وبلاگ خوبتون 🙂
فقط لطف کنین آدرس رو دقیقتر بنویسین که مام یه سر بریم!
فکر کنم اشتباه آدرس دادین چون میدان فاطمی به کارگر ربطی نداره مگر اینکه کل خیابون فاطمی رو راهپیمایی کنین که ۲۰۰ قدم نیست!
سورملینا جان چقدر خطتتون خوبه!! کافه ی خوبی به نظر می رسه. یه کافه ای هم بود یادم نیست تو میلادنور بود یا جای دیگه که اونجا هم کتابخونه داشت… همین جوری یادش افتادم
سحر خانوم عصانی عزیز
من عرض کردم مغازه ها. بله اینجاهایی که شما نام بردید هر آن احتمال سیگار روشن کردن توش موجوده. اما اینم توجه بفرمایید که اولاً خانوم ها نمی تونن به این راحتی هرجا دلشون خواست سیگار روشن کنند، ثانیاً فرض بفرمایید لذت دور هم جمع شدن دوستانه شما به ساز زدنه، به مشروب خوردنه، به یک بازیه، به یک مشاعره ست، خب لذت دور هم جمع شدن ما بندگانِ سرپا تقصیر هم به حرف زدن و خوردن یه چیزی با چاشنی سیگاره.
اگر بتونیم توی حوزه های آزار دهنده همدیگه وارد نشیم، کنار هم حتی شده دورادور زندگی بهتری خواهیم داشت. قصد من این بود که عرض کنم دوستان، «کافه» سیگار آزاده، از «کافی شاپ» استفاده کنید که تعدادشون چندین برابره کافه هاست. هم برای اینکه خودتون راحتتر باشید هم برای اینکه امثالِ ما با دیدن آزردگی شما عذاب وجدان نگیریم.
سلام
چه عجب بلاخره اراده بر نفس غلبه کرد یه پست جدید میبینیم.بسکه هی بلاگ شما رو باز کردیم چشمون به آش ماست افتاد دیگه کم کم داشتیم میرفتیم جدی جدی یه آش ماست بپزیم!(اینو میگم چون من اصلا آش دوس ندارم)…به هر حال قربون تهرون برم که تو اینجا که منم… باس بریم رو پشت بوم بسکه…
وب شما خیلی خوبه من شما رو لینک کردم لطف شما هم منو لینک کنید
دوست گرامی
خیلی ببخشیدها… اما به نظرم این «اندک» جاهایی که به شما اجازه سیگار دود کردن میدن، شامل ۹/۹۹ درصط سطح شهر (خیابانها، تاکسی ها، کافه ها و رستوران ها و … ) می شود. شما اگه ممکنه لطف کنین فقط نیم متر مربع فضا در هر کجای خاک تهران به ما معرفی بفرمایین و تضمین کنین که طی ۲۴ ساعت کسی نیاد به فاصله چند سانتی متری ما سیگار روشن کنه. اگه چنین اتفاقی روی داد، شما حق داری هر فحشی دوست داشتی به همه جد و ابد من بدی …
تابلو داشته به شما هشدار می داده. کافه ها عموماً سیگار آزاد هستند، از جمله سیاه و سپید ها، گودو، گندم و… . شما به این موضوع دقت نکردید و داخل رفتید. جای مناسب تر برای شما کافی شاپ ها هتسند. این اولاً
ثانیاً، کافه خیلی کمه و در اصل جایی که بشه توش سیگار کشید. بنابراین لطفاً از سر تقصیرات ما سیگاری ها بگذرید و اجازه بدید این اندک مغازه هایی که این اجازه رو به ما می دن برامون بمونن. در عوض شما کمی بیشتر به سر در قبل از ورود توجه بفرمایید.
ثالثاً یعنی واقعاً از سر تخت طاووس تا میدون فاطمی شما هیچ کافه ای ندیدید؟ لابد خیلی سرگرم صحبت بودید.
همیشه پیدا کردن جاهای دنج این مدلی خیلی به آدم می چسبهف برای ما دودی ها بالاخص اگر هم خنک باشه، هم دنج، هم بشه توش سیگار کشید.
همیشه به گردش و خوشی انشالا.
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا آفرین سورملینا میبینم که بالاخره برگشتی.